ای کولی آواره،ای خنیاگر غمگین!
بیا آواز تلخت را برای کوهها تکرار کن, تکرار
بیا با رودهای پیر نجوا کن
بیا و سر به زانو گیر
بیا و گریه کن با یاد گل هایی که دست باد پرپر کرد
بیا و دشت را یا چشمه ی چشمت نوازش کن
و بر گور هزاران لاله ی وحشی نیایش کن
بیا ای عاشق گل های سرخ و دشت های سبز
غروب و خلوت پرهیبت صحرا و کوهستان
غروب و سایه های وهم،گورستان!
غروب و پچ پچ آرام گندمزار
غریو باد وحشی در درختستان
تو ای خو کرده با صد تاول چرکین
سرود زخم های کهنه را تکرار کن، تکرار
بخوان شاید برانگیزی
هزاران روح خواب آلوده را در شهر سنگستان
بخوان ای کولی بی همسفر،
ای عابر تنها
بخوان ای با همه بیگانه،
آواز غریبت را
صدای رعد میآید
صدای ریزش باران
صدای گام های نور
صدای ریزش یخ های قطبی در بهاری دور
صدای کیست اما اینکه می خواند:
برادرهای من با بادها رفتند
برادرهای من از یادها رفتند
برادرهای من،
آن نازنین شمشادها رفتند!
(اصغر واقدی)
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: |برادرهای من |اصغرواقدی| ,